۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غم انگیز» ثبت شده است

تنهایی

چند بارد غم دنیا به تن تنهایی 

وای بر من تن تنها و غم دنیایی 


تیرباران فلک فرصت آنم ندهد 

که چو تیر از جگر ریش برآرم وایی

 

لاله ئی را که بر او داغ دورنگی پیداست 

حیف از ناله معصوم هزارآوایی 


آخرم رام نشد چشم غزالی وحشی 

گر چه انگیختم از هر غزلی غوغایی 


من همان شاهد شیرازم و نتوانی یافت 

در همه شهر به شیرینی من شیدایی 


تا نه از گریه شدم کور بیا ورنه چه سود 

از چراغی که بگیرند به نابینایی 


همه در خاطرم از شاهد رؤیائی خویش 

بگذرد خاطره با دلکشی رؤیایی 


گاه بر دورنمای افق از گوشه ابر 

با طلوع ملکی جلوه دهد سیمایی 


انعکاسی است بر آن گردش چشم آبی 

از جمال و عظمت چون افق دریایی 


دست با دوست در آغوش نه حد من و تست 

منم و حسرت بوسیدن خاک پایی 


شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است 

گر برای دل خود ساخته ای دنیایی

                                                  (شهریار)

۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

هیچ گاه نفهمیدام چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچ گاه

نفهمیده ام

دوست داشتن چرا این همه

غم انگیز است!؟

هیچ گاه

نمی‌فهمم

چرا می‌گویند

آدمها با قلب‌هایشان عاشق می‌شوند؛

وقتی که من

همیشه عشق را،

در گلویم احساس می‌کنم…!

۱۸ آذر ۹۶ ، ۰۲:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی