دل شکسته...


۲۹ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

فراموش نکنیم همو


۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

زندگی

زندگی خلاصه ایست از  :
ناخواسته به دنیا آمدن !
ناگهان بزرگ شدن !
مخفیانه گریستن !
دیوانه وار عشق ورزیدن !
و عاقبت در حسرتِ
آنچه دل میخواهد و
 منطق نمیپذیرد، مُردن ...!

#راسل


۲۰ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

موزیک

موزیک عالیه همایون شجریان به نام((اهای خبردار))

عاشق این موزیکم؛گوش کردنش احساس میخواد.

 

۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

مستقل

مستقل ترین زن جهان هم که باشى
‎وقت هایى هست که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد که آرام رانندگی کنى و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی...
‎مستقل ترین زن دنیا هم دست خطی می خواهد
‎ که بنویسد برایش:
‎"زود برگرد،طاقت دوری ات را ندارم."
‎زن ها همه چیزشان را پنهان میکنند.
‎تنهایی را...✨
‎دلتنگی را...✨
‎گریه ها را...✨
‎دوست داشتن را...✨
‎زن ها هنگام شکستن صدایشان در نمی آید!
‎درد که دارند به خود نمیپیچند؛
‎نهایتا تسکین درد یک زن،گریه های یواشکی ست
‎و ‎اینان همان زنان مرد صفت هستند که نایابند!
#هوشنگ_ابتهاج

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

حرف ناب

حسین پناهی

احترام گذاشتیم وفکر کردند نمیفهمیم
توجه کردیم وخیال کردند گدای محبتیم
وای به حال این مردم
نه احترام سرشان میشود نه توجه
کناراین مردم شاد نمیشوی
فقط تنهایی را بیشتر حس میکنی

۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

هیچ گاه نفهمیدام چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

هیچ گاه

نفهمیده ام

دوست داشتن چرا این همه

غم انگیز است!؟

هیچ گاه

نمی‌فهمم

چرا می‌گویند

آدمها با قلب‌هایشان عاشق می‌شوند؛

وقتی که من

همیشه عشق را،

در گلویم احساس می‌کنم…!

۱۸ آذر ۹۶ ، ۰۲:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

ای دوست...

ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…

۰۵ آذر ۹۶ ، ۰۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

موفقیت

موفقیت سه بار رخ مى‌دهد:

                 یکبار در دلت وقتى
                 مى‌خواهى،
                 یکبار در ذهنت وقتى
                 نقشه می‌کشى،
                 و بار آخر در زندگیت،
                 وقتى براى رسیدن به
                 آن تلاش مى کنی

۳۰ تیر ۹۶ ، ۱۳:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی

تلنگر


دختر دستش را بریده بود اندازه ای که نیاز به بخیه زدن داشت.
باشوهرش آمده بود.
وقتی خواست روی تخت دراز بکشد شوهرش نشست و سرش را روی پاهایش گذاشت.
تمام طول بخیه زدن دستش را گرفت و نازش را کشید و قربان صدقه اش رفت.
وقتی رفتند
هرکسی چیزی گفت
یکی گفت زن ذلیل
یکی گفت لوس،
یکی چندشش شده بود
و دیگری حالش بهم خورده بود!

یادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت.
خاطره ی زنی با سر شکسته که هرچه گفتم چطور شکست فقط گریه کرد و مردی که می ترسید از پاسخ زن.
زن آنقدر از بخیه زدن ترسیده بود که بازهم دست مرد را طلب می کرد و مرد آنقدر دریغ کرد که من کنارش نشستم و دستش را گرفتم و آرام در گوشش گفتم لیاقت دستانت بیشتر از اوست.
اما وقتی آن ها رفتند کسی چیزی نگفت! هیچکس چندشش نشد و هیچ کس حالش بهم نخورد...
همه چیز عادی بنظر آمد ....

و من فکر کردم ما مردمی هستیم که به ندیدن عشق بیشتر عادت داریم تا دیدن عشق...i

۱۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه قیاسی