به نام خدای حسابگر,حسابساز,حسابرس

fatemeh-ghiassi.blog.ir
به نام خدای حسابگر,حسابساز,حسابرس

برای خود زندگی کنیم نه برای نمایش دادن آن ب دیگران،امید تنها چیزی است که از ترس قوی تر است.
بنده فاطمه قیاسی،فارغ التحصیل رشته حسابداری در مقطع کارشناسی هستم.
ساکن تهران؛عاشق هنروموسیقی.
بصورت نیمه حرفه ای نقاشی سیاه قلم کار میکنم و عروسک نمدی درست میکنم.
کم و بیش دست ب قلمی دارم و مطلب مینویسم.
مطالبم بیشتر دل نوشته اس،چیزایی ک تو روزمره میبینم یا اتفاق میوفته رو مینویسم.
امیدوارم که بتونم بهترین مطالبو براتون به اشتراک بذارم.
دوست دارتون(فاطمه قیاسی😊)

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

مستقل ترین زن جهان هم که باشى
‎وقت هایى هست که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد که آرام رانندگی کنى و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی...
‎مستقل ترین زن دنیا هم دست خطی می خواهد
‎ که بنویسد برایش:
‎"زود برگرد،طاقت دوری ات را ندارم."
‎زن ها همه چیزشان را پنهان میکنند.
‎تنهایی را...✨
‎دلتنگی را...✨
‎گریه ها را...✨
‎دوست داشتن را...✨
‎زن ها هنگام شکستن صدایشان در نمی آید!
‎درد که دارند به خود نمیپیچند؛
‎نهایتا تسکین درد یک زن،گریه های یواشکی ست
‎و ‎اینان همان زنان مرد صفت هستند که نایابند!
#هوشنگ_ابتهاج

  • فاطمه قیاسی

حسین پناهی

احترام گذاشتیم وفکر کردند نمیفهمیم
توجه کردیم وخیال کردند گدای محبتیم
وای به حال این مردم
نه احترام سرشان میشود نه توجه
کناراین مردم شاد نمیشوی
فقط تنهایی را بیشتر حس میکنی

  • فاطمه قیاسی

هیچ گاه

نفهمیده ام

دوست داشتن چرا این همه

غم انگیز است!؟

هیچ گاه

نمی‌فهمم

چرا می‌گویند

آدمها با قلب‌هایشان عاشق می‌شوند؛

وقتی که من

همیشه عشق را،

در گلویم احساس می‌کنم…!

  • فاطمه قیاسی

ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…

  • فاطمه قیاسی

موفقیت سه بار رخ مى‌دهد:

                 یکبار در دلت وقتى
                 مى‌خواهى،
                 یکبار در ذهنت وقتى
                 نقشه می‌کشى،
                 و بار آخر در زندگیت،
                 وقتى براى رسیدن به
                 آن تلاش مى کنی

  • فاطمه قیاسی


دختر دستش را بریده بود اندازه ای که نیاز به بخیه زدن داشت.
باشوهرش آمده بود.
وقتی خواست روی تخت دراز بکشد شوهرش نشست و سرش را روی پاهایش گذاشت.
تمام طول بخیه زدن دستش را گرفت و نازش را کشید و قربان صدقه اش رفت.
وقتی رفتند
هرکسی چیزی گفت
یکی گفت زن ذلیل
یکی گفت لوس،
یکی چندشش شده بود
و دیگری حالش بهم خورده بود!

یادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت.
خاطره ی زنی با سر شکسته که هرچه گفتم چطور شکست فقط گریه کرد و مردی که می ترسید از پاسخ زن.
زن آنقدر از بخیه زدن ترسیده بود که بازهم دست مرد را طلب می کرد و مرد آنقدر دریغ کرد که من کنارش نشستم و دستش را گرفتم و آرام در گوشش گفتم لیاقت دستانت بیشتر از اوست.
اما وقتی آن ها رفتند کسی چیزی نگفت! هیچکس چندشش نشد و هیچ کس حالش بهم نخورد...
همه چیز عادی بنظر آمد ....

و من فکر کردم ما مردمی هستیم که به ندیدن عشق بیشتر عادت داریم تا دیدن عشق...i

  • فاطمه قیاسی

می گویند...

آدم های خوب را پیدا کنید،

و بدها را رها


اما باید اینگونه باشد:

خوبی را در آدمها پیدا کنید،

و بدی را نادیده بگیرید.


هیچکس کامل نیست...


  • فاطمه قیاسی

برلبان ژکوند،
درچهره مسیح روی صلیب،
درچشمهای چارلی چاپلین،
لبخندی است...

دردهای بزرگ را نمی توان گریست...

  • فاطمه قیاسی

💔☜بـــِـه کســـےاِعتمــاد کــُـــن ⇩
💔↯کـــه بِهــش ایمـــان دارے
💔نــــــــه⇩
💔احســــاس ↻

  • فاطمه قیاسی

وقتی که دلت گرفته باشد ؛

فرقی نمیکند که یک پروانه باشی ، آزاد و رها

رویِ بوته ای از گل

یا یک قناری ، اسیر و زندانی در کنجِ یک قفس

وقتی که دلت گرفته باشد

فقط میخواهی که خودت نباشی

تنها همین ...


👤علیرضا_بهجتى

  • فاطمه قیاسی