به نام خدای حسابگر,حسابساز,حسابرس

fatemeh-ghiassi.blog.ir
به نام خدای حسابگر,حسابساز,حسابرس

برای خود زندگی کنیم نه برای نمایش دادن آن ب دیگران،امید تنها چیزی است که از ترس قوی تر است.
بنده فاطمه قیاسی،فارغ التحصیل رشته حسابداری در مقطع کارشناسی هستم.
ساکن تهران؛عاشق هنروموسیقی.
بصورت نیمه حرفه ای نقاشی سیاه قلم کار میکنم و عروسک نمدی درست میکنم.
کم و بیش دست ب قلمی دارم و مطلب مینویسم.
مطالبم بیشتر دل نوشته اس،چیزایی ک تو روزمره میبینم یا اتفاق میوفته رو مینویسم.
امیدوارم که بتونم بهترین مطالبو براتون به اشتراک بذارم.
دوست دارتون(فاطمه قیاسی😊)

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

تو واقعیت داری
مثل قهوه
مثل بی خوابی
و یا شاید
خیال باشی
مثل فال
مثل خواب


تو
چه واقعیت باشی
چه خیال

کامم از نبودن تو تلخ می شود



👤کامران_رسول_زاده

  • فاطمه قیاسی

از امروز همه چیز آخرین است:


اخرین هفته

آخرین  سه شنبه

آخرین گردگیری خانه

آخرین اتمام حجت ها باخودمان,حالمان,آروزهایمان

آخرین امیدهای گره خورده...

این چند روز آخرهم باید اسب سال را مجاب کرد,که تا منزلگاه راهی نیست,

بتاز که نو شدن نزدیک است...


آخرین روزهای 95برشما خوش

  • فاطمه قیاسی

رویا

  • فاطمه قیاسی

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ می گذرد، ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ﻋﺒﻮﺭ می کنند ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻟﺒﺨﻨﺪﻡ می شوند ...


 ﭘﺎﺑﻠﻮ ﻧﺮﻭﺩﺍ


  • فاطمه قیاسی

روزی یک مهندس کامپیوتر و یک حسابدار با هم همسفر شدند.حسابدارخسته بود و خوابش می آمد,در حال چرت زدن بود که مهندس زد روی دوشش که اگر حاضر باشی از همدیگر سوال کنیم,هر کدام که بلد  نبودیم به دیگری یک دلار بدهد. حسابدار بی توجه به حرف های مهندس سرش را برگرداند و به چرت زدن خود ادامه داد. بعد از چند دقیقه مجدداً مهندس گفت:بیا سوال کنیم, اگر تو بلد نبودی پنج دلار بده و اگر من بلد نبودم پنجاه دلار می دهم. حسابدار قبول کرد!!!

حسابدار به مهندس گفت:اول شما شروع کن. بعد از اینکه مهندس سوال پرسید حسابدار بدون فکر دست در جیبش کرد و یک پنج دلاری به او داد. سوال بعدی نوبت حسابدار بود. پرسید:آن چیست که وقتی از کوه بالا می رود 3پا و وقتی از کوه پایین می آید 4پا دارد؟

بعد گفت هر وقت به جواب رسیدی مرا از خواب بیدار کن.مهندس پس از کمی فکر کردن لپ تاپ خود را روشن کرد و از طریق ماهواره در اینترنت کمی جست وجو کرد و بعد به هرکسی از دوستان که می شناخت زنگ زد, ولی به نتیجه ای نرسید.بعد از مدتی حسابدار را بیدار کرد,و پنجاه دلار به او داد. حسابدار بعد از دریافتپول مجدداً خوابید. مهندس که خیلی بی تاب بود جواب را بداند او را از خواب بیدار کرد و گفت پس جوابش چه شد؟حسابدار هم بدون اینکه فکر کند, دست در جیبش کرد و یک پنج دلاری دیگر به او داد...

  • فاطمه قیاسی


شخصی به بودا گفت:
من  خوشبختی می خواهم.  بودا پاسخ داد:
نخست "من" را حذف کن که حکایت از نفس دارد.
سپس "می خواهم" را حذف کن که حکایت از میل و
خواسته دارد.
اکنون آنچه با تو می ماند  "خوشبختی"  است.

  • فاطمه قیاسی


سکوت کن...
بگذار انسان ها تا انتهای قضاوت
اشتباهشان نسبت به آنچه هستی بروند!!!
بگذار نیت های تورا اشتباه بگیرند...
خیره نگاهشان کن...
مگر چقدر مهم است درست شناخته شدن در اذهان دیگران،
وقتی آن ها از درونت بی خبرند...
چه فرقی می کند تورا فرشته خطاب کنند یا شیطان...
اگر این دنیا غریبه است،تواشنا بمان...
تو پای خوبی هایت بمان...

  • فاطمه قیاسی


اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهی,چرت بزنید.

اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید,به پیک نیک بروید.

اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید,به تعطیلات بروید.

اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید,ازدواج کنید.

اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید,ثروت به ارث ببرید.

اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید,یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید.

(استیو جابز)

  • فاطمه قیاسی

عکس قلب در کنار ساحل sea love sand rocks

حرف مردم مانند موج دریاست
اگر در مقابلش بایستی
خسته ات میکند!!
واگر با آن همراهی کنی
غرقت میکند!!
قرار نیست که همه آدمها شما را درک کنند
و این اشکالی ندارد.
آنها حق دارند نظر دهند و شما
کاملا حق دارید آنرا نادیده بگیرید..

  • فاطمه قیاسی

رهگذر

  • فاطمه قیاسی